گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم
نتوانم، که به هرجا بروک در نظری
به وصل خود دوایی کن
دل دیوانه ما را
اگر تو عید همایون به عهد بازآیی
بخیلم ار نکنم، خویشتن به قربانت